✩Anahel✩✩Anahel✩، تا این لحظه: 14 سال و 8 ماه و 26 روز سن داره
🌈му ωєвℓσg🌈🌈му ωєвℓσg🌈، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 20 روز سن داره

░▒▓█آناهل فـرشتـہ خدا █▓▒░

🌻✨

زنبور عسل

1390/7/23 12:36
625 بازدید
اشتراک گذاری

 

مواظب باش دخترم امشب داشتی بابایی رو میکشتی هااااااا!

بابا مشغول کامپیوتر ؛ 

شما: من پیشت نشستم. دست نمیزنم . فقط عکسامو بیار ببینم. دیدم بعد از دیدن هر عکس لپت رو میاری نزدیک صورت بابایی .... آها بابایی فهمید . بوس میخواستی شیطونکم. تا عکس آخر. 

بابا مشغول تعمیر دوربین با یه عالمه پیچ های ریزو قطعات حساس:

شما: بابا درسامو خوندم .من تو بغلت میشینم دست به وسیله هات نمیزنم .... .بعد از چند دقیقه بلند شدی و هر چی که به نظرت میرسید لازمش میشه می آوردی و میگفتی اینم خدمت شما. ... اینم خدمت بابا . حتی یه کاغذ آوردی که به قول خودت روش نوشته بودی بابا. بهش دادی و گفتی اینم خدمت بابا.

امروز وقتی گفتم برو بابا رو بیدار کن. رفتی چند بار صدا زدی دیدی فایده نداره . گفتی من زنبورم برات عسل آوردم !!!

 

و بابا بود که بلافاصله بلند شد و روبروت نشست و از عسلهایی که توی دستهات بود!! با لذت تمام خورد.

 آخر سر موبایلت رو برداشتی و شروع کردی: دایی وحید .. سلام .... بیا خونمون ....بابا جون کجاست ... چرا باباجون نیووردی؟  .... زن دایی داره باهات میاد ... آره ... بچه هات نَیومدن؟...

بعد هم رفتی برا بابا توضیح دادی که دایی وحید باباجون نیوورده متأفسانه.  باباجون مادر پیاده شدن....

آخر سر اومدی پیش من و گفتی مامان اومدم مهمونی خونَت. بعد سلام حال احوال کردیم و روبوسی.  گفتم بچه هاتون خوبند؟ گفتی: بچه هام رفتن مدرسه برم وسیله هامو جمع کنم برم دنبالشون.

دوباره اومدی گفتم پس کو بچه ها؟ گفتی: رفتن مدرسه خودشون میان بوسشون میکنم. بغلشون میکنم.شب میشه میخوابن. و درحالی که میرفتی یواش گفتی : فداشون بشم!!!

ماماااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااان دیوونتم.

                                       

پسندها (1)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (16)

تینا
18 مهر 90 18:52
ای جونم ... چه دختر شیرین زبونی
تینا
18 مهر 90 23:22
با اجازه من لینکتون میکنم ... آخه از خوندن خاطرات دخمل به این عسلی نمیشه گذشت !!!
کاکل زری یا ناز پری
19 مهر 90 10:45
آخی عزیزمممممممممممم چه روز گاری دارن این بچه ها فدات بشم آناهل جون با این شیرین زبونی هات
فهیمه مامان پرهام
19 مهر 90 12:40
____________.♥. ____________.♥♫♥.____________.♥. * ____________.♥♫♥♫.______-.♥♫♥. * ____________.♥♫♥♫♥._-.♥♫♥♫. * _____________.♥♫♥♫♥♫♥♫♥♫♥. * ______-.♥♫♥♫♥♫♥♫♥♫♥♫♥. * _.♥♫♥♫♥♫♥♥♫♥♫♥♫♥♥♫♥♫♥. * . * ______-.♥♫♥♫♥♫♥♫♥♫♥♫♥. * . * . * .. ___________.♥♫♥♫♥♫♥♫♥♫♥. * . * . * .. ____________.♥♫♥♫♥._-.♫♥♫♥. * . *. * . * .. ____________.♫♥♫♥.______-.♥♫♥. * .* .. ____________.♥♫♥.____________.♥. * . *. _____________.♥ ┊  ┊  ┊  ┊ ┊  ┊  ┊  ★ ┊  ┊  ☆ ┊  ★ ☆ آخخخخخخخخخخخخخخخخخخ نازی عزیزم چقدر شیرین زبونی آناهل خوشگلم مامانی اسپندش کن حتما" در ضمن مرسی که بهم سر زدی و با تعریفت شرمنده م می کنی، این لطفت رو می رسونه عزیزم وگرنه این خبرام نیست شرمنده م که نتونستم زودتر بیام و روز کودک رو به آناهل جونم تبریک بگم بازم میام و بقیه پست ها رو که در نبودم گذاشتین می خونم، فعلا" که عکس هاش خصوصا" یک سالگی ماه بود ماااااه
آرتین خان
19 مهر 90 21:26
ماشالا آناهل جون روز به روز بامزه تر میشه ببوسش مامانی
مامان ماهان عشق ماشین
19 مهر 90 22:26
لپتو بیار جلو شیرین زبون.
مامان گیسو
20 مهر 90 14:25
ماشاا... ماشاا... خاله قربون اون هوش و شیرین زبونیت بوسسسسسسسس
مامان نفس طلایی
20 مهر 90 20:34
ستاره ی شیرین زبون
گیلدا
21 مهر 90 11:54
سلام. عجب دخمل ناز و شیطون بلاییه. انشااله همیشه شاد و سلامت باشه
مامان شینا
21 مهر 90 13:58
شیرین خانم چه خوشمزه حرف می زنی
مامان ارشیا
22 مهر 90 0:57
وای وای چه دختر شیرین زبونی
مامان ماهان عشق ماشین
22 مهر 90 10:15
سلام.بابت عکسا ممنونم.خیلی قشنگ شده بودن


خواهش میکنم
مامان ارميا
23 مهر 90 12:14
بلبل زبون. شيرين زبون.
يه آرزومند
24 مهر 90 22:59
وقتي همه اين وبلاگها رو ورق مي زنم و مامانا و باباها رو با ني ني هاشون ميبينم غبطه مي خورم. البته براي همه خوشحالم كه خوشحالن و آرزو مي كنم همگي شاد و سلامت باشن. اما تو اين دنيا انگار فقط من تك ماندم.بي يار و ياور. پس هيچوقت نه طعم عشق همسر و نه فرزند رو نخواهم كشيد. برام دعا كنيد. هرچند كه هروقت به هركسي كه ازدواج كرده ميگم فقط ميگه بابا راحتي ها. اما موقع شادي ها و با هم بودن ها اين منم كه تنهام.نمي دونم از كي بايد شاكي باشم. از خودم و يا ... . ولي خدا خيلي مهربونه. ميدونم كه شما ها اينقدر شادين كه حوصله يه آدم افسرده رو ندارين و يه چيزي هم ممكنه جواب بدين ولي فقط ازتون مي خوام اون لحظه اي كه كنار همسر و فرزندتون احساس خوشبختي مي كنين از صميم دل براي من و امسال من هم دعا كنين. تو رو خدا بخيل نباشيد. نگين بابا ولش كن. اين ديگه كجا بوده. اومده حال گيري. ولي نه!به خاطر خدا به من هم دعا كنيد.


من از صمیم قلب برای شما بهترین ها رو آرزو میکنم. دوست عزیز کاش آدرسی از وب یا ایمیلتون گذاشته بودید.