نقاشیهای تو
همیشه دست به قلمت خوبه مامان . یعنی اگه بخوام یه نمودار از کارهای روزانه ات بکشم حداقل 40 یا 50 درصدش سهم نقاشی کشیدنت میشه . همیشه از من بابا یا عموها میخوای که کمکت کنیم . رنگهای زرد و نارنجی و سفید و مشکی و قهوه ای رو دقیقا میشناسی . البته رنگ زرد رو خیلی وقته . شاید از 4 ماه پیش . وقتی میخوای بابا یا منو مجبور کنی که کارمون رو رها کنیم و پیش تو بیایم میگی : معلمم بیا بلدم ( یادم ) بده !!
اینم چندتا از کارهای قشنگت:
اینم چندتا از کارهای قشنگت:
تازه میتونستی دایره رو درست بکشی که برات یه خورشید کشیدم اون خورشید های مشکی و قهوه ای رو کامل خودت کشیدی . تو تقصیری نداری مامان آخه نمیخواستی شعاعهای خورشید از صفحه بیرون بزنه یا با نقاشیهای دیگه قاطی بشه .
درخت سبز کار منه و دو تا قهوه ایها اثر شما. امان از این کاغذها که اینقدر کوچیکن.
روز بعد: یه دفعه فریاد زدی مامان قلب کشیدم. از اینکه دایره ات شکل قلب شده بود خیییییلی خوشحال بودی و من خوشحال تر .
و کشیدن صورت آدمک دو روز پیش . پایینی رو من کشیدم و همزمان با من شما هم میکشیدی . یعنی میگفتم اول صورتش بعد چشماش .... حالا دیگه خودت بلد شدی و میکشی گاهی خندون گاهی ناراحت . میگی این غذا نخورده ناراحته یا برعکس.
دیروز گفتی میخوام عکس عمو واحد رو بکشم و اینو کشیدی :
خوش به حالتون عمو . این قشنگ ترین چهره ایه که تا حالا آناهل کشیده . موها رو داشته باشین...
اینم عکس خودم . یه اثر هنری زیبا از بابایی . به به نمیدونستم اینقدر خوش تیپم.
شما هم ، سمت راست ، یه صورت غمگین با مداد نارنجی کشیدی .