یه روز خیلی قشنگ
کنار آب و پای بید و طبع شعر و یاری خوش
معاشر دلبری شیرین و ساقی گلعذاری خوش
کم کم به آب عادت کردی و بعد دلت نمیومد بیرون بیای . ماهی ها رو میدیدی که دور پاهات میچرخند...
چهار دست لباس خیس کردی تا بالاخره به لباسهای مامان پناه آوردی.
وقتی من گفتم خدا رو شکر دخترم آب بازی خیلی دوست داره . یه کم فکر کردی و گفتی:
مامان این خدا با اون خدا فرق میکنه ؟
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی