✩Anahel✩✩Anahel✩، تا این لحظه: 14 سال و 8 ماه و 27 روز سن داره
🌈му ωєвℓσg🌈🌈му ωєвℓσg🌈، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 21 روز سن داره

░▒▓█آناهل فـرشتـہ خدا █▓▒░

🌻✨

اندر حکایت موبایل بابا

1390/6/4 19:44
1,269 بازدید
اشتراک گذاری

یه شب بابلسر خوابیدیم . از سوئیتمون به راحتی صدای موجهای دریا رو میشنیدیم . جاتون خالی.حدود ٥٠متر با دریا فاصله داشتیم . صبح که شد من و تو و بابایی زدیم به ساحل. 

                                 زیبا

 در حالی که تو مشغول شن بازی بودی و منم دنبال سوژه برای عکس گرفتن، متوجه شدم یه پسر بچه 4ساله با خواهرش که حدودأ ده سالش بود هم اونجا بودن . بدون اینکه اثری از پدر و مادرشون باشهشِکـْـلـَکْ هآے خآنومے . خواهره  کم کم تو ی دریا به جلو حرکت میکرد و با موجها بازی میکرد. بابا صداش میزد هدیه هدیه  بیا عقب تر اونجا خطرناکه. و تو هم داد میزدی هلیااااا هلیااااا بیااااا ( هلیا اسم دختر عمو شهرامه)

چند لحظه بعد در حالی که بابای مهربون هم با موبایلش مشغول عکس گرفتن بود دیدم داداشش  که یه کم جلوتر رفته بود داره روی موجا بالا و پایین میره حتی گاهی سرش کاملأ زیر آب میرفت و فقط پاهاش دیده میشد. در حالی که تو رو بغل کرده بودم سریع بابا رو صدا زدم  بابا هم بلافاصله  پرید تو آب و نجاتش داد.                     

 اینطوری شد که موبایل بابا  کلی شنا کرد.  فک کن اگه بابا اونجا نبود....... یا اگه یه کوچولو مکث میکرد ... حتی به اندازه ای که موبایلش رو به من بسپاره . بیخودی نیست بهش میگم بابای مهربون.

 ایشالا همین روزا باید بریم یه موبایل فروشی خوب.

       

پسندها (1)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (5)

خاله تیبا
9 مرداد 90 9:28
بله خاله جون.مامان اینجای داستان رو هم تعریف نکرد که مامان و بابا پدر خاله تیبا رو درآوردن از اینکه هر روز زنگ میزدن زود برو سیم کارت رو فعال کن.
مامان ماهان عشق ماشین
9 مرداد 90 9:56
سلام.دست بابای مهربون و نجات غریق درد نکنه. تو پست بالایی که نمیتونم پیام بذارم.به جاش اینجا مینویسم:آناهل جونم.دیگه ماشالا بزرگ شدی ها.
خاله تیبا
10 مرداد 90 9:50
آره زهره جون.چرا تو آخرین پست اکثر وقتا نمیشه پیام گذاشت؟
مامان ماهان عشق ماشین
11 مرداد 90 21:57
سلام.اگه رفتین یه موبایل فروشی خوب.برای بابای ماهان هم یه خوبشو کادو بگیرین.شدیدا احتیاج داره.گوشیش رو به موته.


ندا
13 مرداد 90 0:05
آفرین به این بابای شجاع و مهربون