✩Anahel✩✩Anahel✩، تا این لحظه: 14 سال و 8 ماه و 27 روز سن داره
🌈му ωєвℓσg🌈🌈му ωєвℓσg🌈، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 21 روز سن داره

░▒▓█آناهل فـرشتـہ خدا █▓▒░

🌻✨

شیرینکاریها و شیرین زبونینهای تو

1390/6/4 16:52
492 بازدید
اشتراک گذاری

زمزمه های تو و نی نی ( عروسک عزیزت) :

چند روز پیش صدات رو از اتاقت میشنیدم که خیلی کشیده و با احساس  میگفتی : فدات بشم ... قُبرونت بشم .  ( در حالی که نی نی رو توی بغلت گرفته بودی و روی سرش دست میکشیدیConsole.)   Cute 
smiley

و امشب دیدم نی نی رو آوردی نشونم دادی و گفتی : خدااااااااااااااااااا !! گفتم چیه مامان ؟ گفتی : بهش گفتم خواب بودی ؟ گفت آره . شِکـْـلـَکْ هآے خآنومے مامان قُبرون تخیلات و اون نی نی عزیزت .

نازنینم .کشوی زیر تلویزیونی رو بیرون کشیدی و افتاد روی پاهات. میخواستی گریه کنی که بابا از راه رسید وضمن اینکه پات رو تعمیر کرد(نازش کرد)  مفصّل برات توضیح داد که این کشو کارش اینجوریه و ..... بلافاصله گفتی : برم نی نی رو بیارم . رفتی تو اتاقت آوردیش و باکمی فاصله از زیر تلویزیونی شروع کردی براش توضیح دادن که : این کشوهه خطرناکه .. دست نزنیا ....

                                             

امروز با بابا رفتید توی حیاط که دور بزنید. بابایی گفت خانمم تو هم بیا بیرون . بعد تو اومدی پشت پنجره . گفتی : عزیزم بیا بیرون .... عزیزم  .. بیا بیرون .....

 و وقتی دلت کشیده بود پیش عمو بری ، گفتی : مامان درو باز کن برم پیش عمو جون نازی.                 Cute 
smiley

 

راستی این بابای مهربون بالاخره کار دست خودش داد. تو که حسابی هواشو داری . وقتی یه شیرین زبونی براش میکنی و اون نمیتونه همه احساساتش رو خالی کنه دندانهاش رو محکم روی هم فشار میده . این اتفاق بارها و بارها در روز پیش میاد.  به احتمال خیلی زیاد چند روز پیش که یکی از دندانهاش به صورت نصفه  شکست و خیلی هم اذیتش کرد ، در اثر همون فشارهاست. آخییییییییییی عزیزم . قراره هفته آینده دکتر براش روکش بذاره . ایشالا که راحت باشه .

 

پلیس بازی      

حدودا یه ماه پیش بود که بابا این بازی رو طراحی کرد. تو کلمه -دور- رو یاد گرفته بودی . گاهی میرفتی کنار در  یا پشت مبلها  یا ته اتاق وامیسادی و میگفتی ماماااااااااااان بابااااااااااااااا من دورم ؛ کمک کنید. یا بابا رو به شوخی هل میدادی دوتایی زمین میخوردین و تو از جات تکون نمیخوردی و داد میزدی کممممممک. بابا دید این زیاد خوب نیست . گفت بابا فقط پلیسها میتونن کمک کنن بعد خودش رو زد زمین و گفت << پلییییییییییییییس پلیییییییییییییییس من داغون شدم بیا کمک کن . آها پلیسه دووره ، باید خودم بلند شم.>>  از اون روز وقتی هم که یه کوچولو زمین میخوری خودت اینو میگی و بلند میشی. وقتی هم یه جایی پلیس  میبینیم میگی . میخواد بره کمک کنه؟

        

اهمیت این بازی رو که برای آناهل تبدیل به یه باور شد ، وقتی بیشتر فهمیدم که ( دور از جان شما و عزیزاتون ) یه تصادف خیلی دلخراش ٣یا ٤ کیلومتری جاده خروجی شهر  دیدیم که گویا یک ساعت و  ٣٥ دقیقه طول کشیده تا آمبولانس و پلیس رسیدند . ٣ساعت بعد وقتی که ما رسیدیم راننده همونجا بود یه پارچه سفید  رویش کشیده بودند... بقیه بیمارستان و .. . خدا به هممون رحم کنه.

 چند روز پیش بود باهم بازی میکردیم که نی نی از دستت افتاد . گفتی پلیس دوره الان آناهلِ پلیس میاد کمکت میکنه و بلندش کردی و نازش کردی. خدایی این آناهلِ پلیس دیگه اختراع خودت بود. ماشالللله به تو.

               

 

      

      

      

      

                         

پسندها (1)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (6)

ناهید
4 شهریور 90 13:18
سلام
من شما رو لینک کردم لطفا مرا لینک کنید بانام نی نی.


ممنون.


آرتین خان
4 شهریور 90 13:53
اون عروسکی که کنار خودش نشونده خیلی بامزه ست چقدر هم بزرگه هم قد خود آناهل جونه
مامان ماهان
4 شهریور 90 21:06
چه عروسک نازززززززززززززززززی داری عزیزم ماهانم پسرشو داره اسمشو گذاشته اندی
مامان ماهان عشق ماشین
5 شهریور 90 2:00
sسلام.من کمک میخوام.آناهل پلیس نزدیکه یا دووووووووووره؟
مامان ماهان عشق ماشین
6 شهریور 90 10:51
ای جیجر تو و اون عروسکا.
عموروحانی
5 مهر 92 17:12
ماشالله خدا نگهدارت باشه