مدرن ترین کامیون دنیا
بالاخره زیباترین، گرانترین، مدرن ترین، شیک ترین و مجهزترین کامیون دنیا به بازار عرضه شد .
حالا دیگه خودت کامپیوتر رو روشن میکنی ، صفحه paint رو باز میکنی و هر چی دوست داری میکشی!
این نقاشی دیروز شماست عزیز هنرمندم. از شکلهای مختلف استفاده میکردی . اما من و بابا شکلهای برات کشیدیم که از سر هم کردن این شکلها بوجود میان . مثل خونه و کامیون و ماشین و ... البته نه به این اندازه پیشرفته که شما کشیدی. ببین . سر جمع من و بابا این دوتا کامیون رو برات کشیدیم. البته رنگ آمیزیش هم کار خودتونه !
حتما باید یه وقت قبلی بگیریم واسه کلاسهاتون خانومی!
روزی یک بار یا حداکثر دوبار پای کامپیوتر میای . و البته دقیقا وقتی که نوبت مامان میشه . من هم هر چی میکشی ذخیره میکنم .به هر حال هنوز نقاشی روی کاغذ رو ترجیح میدی. دوستت دارم .
بذار از عشق نقاشی هات بیام بیرون و یه کم در مورد تغییرات این مدت برات بنویسم . چند ماه پیش یعنی دقیقا از وقتی پسر عموت علیرضا بدنیا اومد، خیلی زیاد دوست داری از کودکی هات برات بگم. دائم میپرسی:
مامان کوچیک بودم چه جوری میگفتم مامان؟ کوچیک بودم چه جوری راه میرفتم ؟ چه جوری میگفتم مسواک؟ چه جوری آب میخوردم ؟ و ............... گاهی هم چهار دست و پا راه میری و میگی اَقو اَقو ..
من هم با حوصله بهت جواب میدم . البته فکر میکنم اقتضای سن 2 تا 3 ساله هاست ! بچه های دیگه ای رو هم دیدیم که توی این سن همین خواسته ها رو دارند! بهر حال ... فدات شم.
دیشب داشتم شام رو آماده میکردم که صدا زدی: اُمّی... اُمّی !!!!!!!!!! برگشتم دیدم با خنده نگاهم میکنی . متوجه شدم شبکه براعم در حال پخشه ! گفتی مامان اینا به مامانشون میگن اُمّی ! شیطونکم میخواستی تست کنی ببینی من هم اُمّی هستم یا نه !! این یعنی حواسم بیشتر جمع باشه که چی میبینی چی نمیبینی.
این روزها تکه کلامت اینه : به نظر من ...... . نظر تو چیه ؟